حافظ وهبه از نویسندگان معروف وهابی، آراء و عقاید وهابیت را در امور کلی زیر خلاصه نموده است:
مبارزه و جنگ با بدعتها و منکرات، مخصوصاً چیزهایی که موجب شرک می باشد از قبیل زیارت ،توسل، تبرک به آثار اولیاء، نمازگزاردن نزدیک قبر و افروختن چراغ برای قبور و نوشتن برروی آنها، حال برای زیارت بنای قبور و تعمیر ساختمانهابرای قبور نذر و ذجه و گریه بر آنها، قسم به غیر خدا، استمداد و استشفاء از غیرخدا و شفاعت طلبیدن از آنان و...
حافظ وهبه از نویسندگان معروف وهابی، آراء و عقاید وهابیت را در امور کلی زیر خلاصه نموده است:
1- بازگشت به کتاب خدا و سنت پیغمبری و پیروی راه سلف صالح (صحابه پیامبر و تابعین) در فهمیدن آیات و احادیث و نرفتن به راه فلاسفه و متکلمان و صوفیه که همه آنها مخالف طریق سلف صالح است.
(از قبیل آیات و روایات مربوط به اعتقاد به رویت و اثبات جهت و جسم برای خدا و یا معصوم نبودن پیامبران قبل از بعثت و...). نقد این دسته افکار را می توان در کتاب "الوهابیة والتوحید" آقای کورانی ملاحظه نمود.
2- مبارزه و جنگ با بدعتها و منکرات، مخصوصاً چیزهایی که موجب شرک می باشد از قبیل زیارت ،توسل، تبرک به آثار اولیاء، نمازگزاردن نزدیک قبر و افروختن چراغ برای قبور و نوشتن برروی آنها، حال برای زیارت بنای قبور و تعمیر ساختمانهابرای قبور نذر و ذجه و گریه بر آنها، قسم به غیر خدا، استمداد و استشفاء از غیرخدا و شفاعت طلبیدن از آنان و...
3- مبالغه نکردن و غلو ننمودن درباره پیغمبر و اولیاء بویژه پس از مرگ و در نظر نگرفتن نیروهای و امداهای غیبی و فوِق العاده برای آنان و موثر نبودن و یا فقدان ارتباط ارواح آنان با این دنیا
آنچه در فوِق اشاره گردید خلاصه ای بود از افکار و عقاید وهابیت که با توجه به بنای نوشتار بر اختصار نگاشته شده و برای آشنایی بیشتر می توان به کتابهای "منهاج السنت"، "مجموعه الرسائل الکبری" "الفتادی الکبری"، "الجواب الباهر فی زوار المقابر" و "الرد علی الاختایی" از ابن تمیمه، کتابهای "التوحید" "المهدیة النسیه"، "خلاصة الکلام"، "کشف الشبهات عن خالق الارض و السموات" و رساله "اربع قواعد" از محمدبن عبدالوهاب، کتاب "تطهیر الاعتقاد" محمدبن علی شوکانی صنعانی و یا" ابن تمیمه حیاته و عصره و ارائه و فقه" از محمدابوزهره و بالاخره "حیات شیخ الاسلام ابن تمیمه" از محمدالبیطار مراجعه نمود.
عمده افکار وهابیت در پشت دیوار دفاع از توحید و مبارزه با شرک و بدعت و بازگشت به سیره و گفتار سلف پنهان شده است به نحوی که خود را مدافع توحید دانسته و دیگران را مشرک می خواند. از این حیث قبل از پرداختن به خصوص شبهات مطرح شده، مناسب است مرز دقیق توحید و شرک مشخص گردیده و نیز تعریف و ملاک بدعت مشخص گردد. پرداختن به این دو مبحث پاسخ بسیاری از شبهات را به صورت مبنایی معلوم می گرداند بدون آن بسیاری از مباحث بی نتیجه باقی خواهد ماند.
1. مرز توحید و شرک
وهابیت بدون ارائه تعریف دقیقی از عبارات، آنرا فی الجمله خضوع و تذلل فراوان در برابر موجود دیگر دانسته اند در حالیکه عبارات خضوع و تذللی است که جوشیده از اعتقادی خاص درباره معبود باشد خواه این معبود خدا باشد و خواه غیرخدا و انتساب شرک به مشرکان در قرآن به علت اعتقاد قلبی آنها به مقامات خاصی بوده که معبودها و خدایان کوچکی وجود دارند که بخشی از افعال الهی به آنها تفویض شده و در ربوبیت تصرف می کردند. آنها علاوه بر شفاعت فکر می کردند عزت و ذلت و پیروزی و شکست و شفاعت و مغفرت آنها به دست بتهاست. بدیهی است در اعتقاد به جواز و مشروعیت برخی افعال نظیر شفاعت و توسل خواهی، زیارت و... هیچکدام از ذهنیت های فوِق وجود ندارند. به نظر شیعه مقدمات عبادت دو امر است، خضوع و تذلل فراوان و احساس اینکه او رب، مدبر کارگردان هستی به صورت کلی یاجزئی است. لذا هر گونه خضوع و فروتنی را نمی توان پذیرفت مادام که همراه امر ملائک به سجده بر آدم، سجده فرزندان یعقوب در برابر یوسف و...
بنابراین پذیرفتن مرز توحید و شرک با ملاک هر گونه تعلق و وابستگی به غیرخدا یا هر گونه تضرع و فروتنی شدید به غیرخدا ناصواب می باشد. هم چنین باید گفت هر گونه انتساب و وابستگی به غیرخدا نمی تواند نادرست باشد و با دو قید است که این انتساب یا اشکال می گردد یکی اینکه انتساب بالاصالة (با قدرت ذاتی) و دیگر باشد و دیگر اینکه انتساب بالاستقلال (بدون اذن گرفتن از دیگری) گردد.
بعضاً فروتنی و تذلل در برابر غیرخدا که در قرآن کریم مشروع دانسته شده است (از قبیل امر به ملائکه برای سجده بر آدم و...) را موجه و مدلل به علت فرمان خدا می دانند غافل از اینکه خداوند به عملی که واقعاً شرک است فرمان نمی دهد "ان الله لایامر بالفحشاء و اتقولون علی الله مالاتعلمون" و امر به شی ء نمی تواند ماهیت شی ء را دگرگون سازد.
ناگفته نماند که وهابیون توحید را به دو شاخه تقسیم می کنند توحید الوهی و توحید ربوبی، توحید ربوبی را همان توحید در خالقیت و توحید الوهی را همان توحید در عبادت می دانند و عنوان می کنند که مشرکین توحید ربوبی داشتند ولی توحید الوهی نداشتند یعنی اینکه در عبادت مشرک بودند. لازم است توضیح داده شود که توحید الوهی به معنای عبودی نیست، اله یعنی الوجود الاعلی و المطلق الذی من شوونه ان یکون معبودا، معبودیت لازمه الوهیت است نه مساوی با آن و تفسیر اله به معبود تفسیر شی به لازمه آن است نه تفسیر شی به نفس. از سوی دیگر رب نیز به معنای خالق نیست بلکه به معنای مدبر است و مشرکانی که ماه و ستاره را مدبر می دانستند نمی توانستند توحید ربوبی داشته باشند بلکه مشرکین در خالقیت موحد بودند ولی نه در توحید الوهی داشتند و نه ربوبی.
2. تعریف و ملاک بدعت
دانشمند بزرگ شیعه سیدمحسن امین عاملی در تعریف بدعت می گوید "البدعة ادخال مالیس فی الدین فی الدین" بدعت عبارت است از داخل گرداندن چیزی که جزو دین نیست. همچون مباح کردن حرام و حرام کردن مباح، واجب گرداندن غیر واجب، مستحب شمردن غیرمستحب. به عبارت دیگر تصرف در قانون الهی خواه به صورت افزایش باشد و خواه کاهش بدعت نامیده شده و بدعت گزار از توحید و تشریع روی گردان است.
عناصر و ملاکهای بدعت نامیده شدن یک عمل عبارتنداز:
1- تصرف در دین. بنابراین اگر نوآوری به دین منتسب نشود بدعت نخواهد بود و فرقی نمی کند که نوآوری مزبور جایز باشد (مثل فوتبال) و یا حرام باشد (مثل آمیزش و اختلاط زن و مرد اجنبی).
2- فقدان دلیل خاص یا عام شرعی. اعمال شرعی، مشروعیت خود را از دلیل خاص و یا از دلیل عام شرعی می گیرند، برخی از این ادله عام عبارتند از: قاعده نفی سبیل، حرمت اکل باطل، قاعده نفی حرج، نفی اضرار. بنابراین مسائلی از قبیل بزرگداشت موالید و وفیات پیامبر از ادله کلی و عام وجوب رعایت اموات اهل بیت و احترام خاندان و ی و تعظیم شعائر الهی قابل استفاده می باشند و لذا ادعای بدعت بودن پذیرفته نیست و گرنه برخورداری از تجهیزات و سلاح های جدید نظامی از قاعده کلی واعدوالهم مااستطعتم من قوة قابل بهره برداری نبوده و بدعت به شمار می رود.
3- قصد رواج در میان مردم. اندیشه تصرف مادامی که جنبه عملی به خود نگیرد اگر چه حرام می باشد ولی بدعت به شمارنمی رود.
با توجه مطالب فوِق بدعت در بسیاری از موارد که وهابیان ادعا می کنند جاری نمی شود از جمله الف: اموری که در راستای تحول و تکامل زندگی دنیوی و اجتماعی و معیشتی است از قبیل دستاوردهای صنعتی و دنیای مدرن.
ب: آداب و رسوم و عرفیات خاص جوامع مختلف که با توجه به فرهنگهای مختلف گونه های بسیاری دارد قابل ذکر است که اهل سنت بدعت را به دو بخش بدعت حسن و بدعت تقسیم می کنند. این تقسیم که مبنای تعریف مشخص ندارد به خلیفه دوم برمی گردد که اقامه نمازهای مستحب شبهای رمضان به جماعت را نعم البدعة خواند
1. تعمیر قبوراولیاء
«مؤسسة فرهنگی موعود عصر(عج)»: www.mouood.org